چقدر قلبت زیباست
مهدی سهیلی
فریدون مشیری
قرآن
لئوبوسكالیا
زلالی چشم ها
در سخت ترین لحظات
سعی کرده ام باور داشته باشم
همیشه در کنار من هستی
خدایا
پس در زیباترین لحظات چرا تنهایم می گذاری؟
شاید اقبالم باشد که لحظه ای زیبا برایم فراهم نگشته
احمد شاملو
مـرا میـان بازوانت بگیر!
بگـذار تمام آغوشـت را
جمــع کنــم برای نبودنـهات!
خورشید زندگی
ترانه
برای بودنِ با تو غرورم پایمال شد
تو هم اندکی احساس بگذار
مساوی که نمی شویم
حداقل به من نزدیک شو
نشسته ام درسکوت,روبروی قاب پنجره روی صندلی گهواره ای محبوب پدر...وچشم دوخته ام به تلاش مصرانه ی دستهای کوچک پیچک باغچه، برای چنگ زدن به داربست چوبی,برای اوج گرفتن و قد کشيدن , لمس احساس پر مهر نور , آفتاب را مهمانی دادن...
اگر شبی از شب های زمستان مسافری به امید گرمای نگاهت به تو پناه اورد تنهایش نگذار شاید در گرمترین روزهای تابستان به خنکی لبخندش محتاج شوی !!..
لبریزم از ...
آواز قوی چشمانت
مرا ببر
به دریای شور عشق
مرا بخوان
به امواج سبز آغوشت
دلم از تو زیباست
بگذار ...
در توٍٍ زیبا بمیرم !...
همه چیز خنده دار بود….
داشتن تو…!
بودن من ; ماندن ما….!!
رفتن تو…
این همه آه….
گاهی از این همه خنده گریه ام میگیرد….
می گویند رسیدن به آرامش هدف است باید گفت آرامش تختگاه نوک کوه است آیا کوهنورد همیشه بر آن خواهد ماند ؟ بیشتر زمان زندگی او در کوهپایه و دامنه می گذرد به امید رسیدن به آرامشی اندک و دوباره نهیب دل و دلدادگی به فرازی دیگر
اگر می تونستم مجازاتت کنم.. مجبورت می کردم همون اندازه که دوستت دارم دوستم داشته باشی
اسمش زندگی است می گویندعذاب
نـامـش عشـق است می گویند توهم
نــامـش دل است مـی گـوینـد سنگ
مــن عشـق تـو را بـا توهم بر روی
دل سنــگــــم حــک کــــردم تــا در
عـــذاب زنـدگــی فــرامــوشت نکنم
در خلوت دلم ، در همنشینی با غمها ببین که چگونه میریزد اشک از این چشمها
این چشمهای خیس ، همان چشمهاییست که تو خیره به آن بودی در لحظه دیدار
میفهمی معنای دلتنگ شدن را ، میفهمی معنی انتظار را؟.
نه ! دلتنگی آن نیست که مرا اینگونه محکوم به سکوت کرده است
انتظار آن نیست که اینگونه مرا محکوم به بیقراری کرده است
خیالی نیست ، من همچنان با خیال تو سر میکنم پس بیخیال…
بگذار در حال خودم باشم ، بگذار همچنان من دیوانه دیوانه ات باشم
مزاحم خلوتم نشو ، اگر مرا میخواهی سد راه اشکهایم نشو….
بگذار آرام شوم ، بگذار هر چه غم در دلم انباشته ، خالی شود….
این همان راهیست که هم تو خواستی در آن باشی
و هم من خواستم تا آخرش با تو بمانم
پس چرا به بیراهه میروی، چرا مرا جا گذاشتی و برای خودت میروی؟
مرحبا ، تو دیگر کیستی ، دست هر چه بی وفاست را از پشت بستی….
خودم میدانم بد دردیست عاشقی و همچنان بیمارم ، تا کجا میخواهی بمانی ؟
تا هر جا باشی من نیز میمانم…
عشق من هر از گاهی به یادم باشی بد نیست ،
هر از گاهی هوای مرا داشته باشی جرم نیست
چه کنم ، دلم دیوانه ی توست ، هوایش را داشته باش که
دلم تمام دلخوشی اش به توست