loading...
بزرگترین سایت تفریحی

R0z3 بازدید : 48 چهارشنبه 07 تیر 1391 نظرات (1)


آخرین لحظه


آخرین لحظه ی رفتن تو بادم نمیره
اشکا دونه دونه رو گونه من نشسته بود
دلم از جور زمونه خسته بود
وقتی که تو بوسه هاتو میدادی
انگاری آتیش به قلبم میزدی
نوبت من که رسید انگاری دیرت شده بود
عشق بی دلیل من دست و پا گیرت شده بود
با نگاه تو به ساعت دلم من شکست و ریخت
شیشه ی عمر منم تموم شد و هیچکی ندید
عمریه چشم به درم منتظر نامه های سالی یه بار
من میخوام ببینمت تو رو خدا فقط یه بار
به خدا دلم دیگه جای شکستن نداره
پیش قلب بی وفات نگاه من کم میاره
امان از " خوش خیالی " در به دری " آوارگی"
دیگه لعنت میفرستم به تو و به زندگی...........

ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط مهیار17 در تاریخ 1348/10/11 و 19:38 دقیقه ارسال شده است

داداش دمتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت گرممممممممممم


کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    تبلیغات

    آمار سایت
  • کل مطالب : 159
  • کل نظرات : 13
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 8
  • آی پی امروز : 46
  • آی پی دیروز : 3
  • بازدید امروز : 53
  • باردید دیروز : 2
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 53
  • بازدید ماه : 64
  • بازدید سال : 698
  • بازدید کلی : 45,869