آخرین لحظه
آخرین لحظه ی رفتن تو بادم نمیره
اشکا دونه دونه رو گونه من نشسته بود
دلم از جور زمونه خسته بود
وقتی که تو بوسه هاتو میدادی
انگاری آتیش به قلبم میزدی
نوبت من که رسید انگاری دیرت شده بود
عشق بی دلیل من دست و پا گیرت شده بود
با نگاه تو به ساعت دلم من شکست و ریخت
شیشه ی عمر منم تموم شد و هیچکی ندید
عمریه چشم به درم منتظر نامه های سالی یه بار
من میخوام ببینمت تو رو خدا فقط یه بار
به خدا دلم دیگه جای شکستن نداره
پیش قلب بی وفات نگاه من کم میاره
امان از " خوش خیالی " در به دری " آوارگی"
دیگه لعنت میفرستم به تو و به زندگی...........